مَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ شَهیدا
سلام و صلوات خداوند به خانم أمّ البنین علیها سلام. خانم بزرگواری که در خدمت امام زمانش آقا امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- بود و فرزندان حضرت علی –علیه السلام- و فاطمه زهرا –سلام الله علیها- را با جان و دل خدمت می کرد. نامش فاطمه بود اما به خاطر این که دل فرزندان حضرت فاطمه –سلام الله علیها- با شنیدن نام مادرشان نلرزد، گفت به او فاطمه نگویند. حضرت علی –علیه السلام- فرمود به او أمّ البنین بگویند. این بانوی بزرگوار سعادت داشته تا در عصر امام حسن و امام حسین و امام سجاد –علیهم صلوات الله- در حیات باشد. غمخوار اهل بیت، مادر بزرگوار چهار شهید، چهار برادر، چهار جوان قدرتمند که سرآمد آنها حضرت عباس قمر بنی هاشم –علیه السلام- بود. همگی در رکاب امام حسین –علیه السلام- جان به قربان امام زمانشان کردند و شربت شهادت نوشیدند. این خانم نهایت ادب و محبت را نسبت به فرزندان حضرت فاطمه رعایت می کرد. هنگام ورود اسراء آل پیغمبر به مدینه، مدام احوال سلامتی امام حسین –علیه السلام- را می پرسید. بعد از واقعه ی جانگداز عاشورا به قبرستان بقیع رفت و چهار شِبهِ قبر درست کرد. در آنجا عزاداری می کرد و می گفت: دیگر مرا أمّ البنین نگویید زیرا که من أمّ بی بنینم. سالروز وفات این بانوی بزرگوار که در تاریخ تشیع نظیر ندارد، همسر آقا امیرالمؤمنین و مادر چهار فدایی امامت، بر آقا امام زمان تسلیت باد.
کلمات کلیدی:
هوا دل پذیر شده بود. گُل از خاک بیرون آمده و از گرمای آفتاب، باران و برف هم نمی آمد. اصلا در آن حال و هوا مردم خودشان را گم کرده بودند. به فکر اسلام و اطاعت از امام بودند. هر روز تظاهرات و هر روز غذای حاضری، سیب زمینی و روغن نباتی و اگر گیر می آمد تخم مرغ، چای و میوه هم اگر وقت می شد. هر کس نمی توانست تظاهرات برود در خانه غذای ساده درست می کرد. همه خانه ها امام و امام و امام بود. آن سال در ولایتمان تا پیروزی انقلاب اسلامی برف نیامد. هر چه نفت می خواستند به مردم بدهند، مردم می گفتند بدهید به مردم تهران که سر صف نایستند، دشمن شاد نشود، ما نفت نمی خواهیم .
شهید خیلی ارزش داشت، اگر کسی شهید می شد خدا می داند که جمعیت مخصوصا جوانان عزیز مثل سیل هجوم می بردند برای تشیع جنازه. بهشت زهرا واقعا از آن گل های پرپر، بهشت شده بود. جوانان با فریاد، شهید را روی شانه های مرد افکنشان می گرفتند و می گفتند :
می کُشم می کُشم آن که برادرم کشت
و با هم سر می دادند :
ای شهید حق آیم به سویت بهشت موعود در پیش رویت
مادر ندیده خیر تو، الله اکبر پدر نشسته به سوگ تو، الله اکبر
و مرگ بر شاه در آخر همه شعارها با فریاد اداء می شد.
تظاهرات ها همچنان پر شور ادامه داشت. یک روز رسیدیم دیدیم ریوی ارتشی پر از سرباز با تفنگ های آماده، کنار مرکز رادیو توقف کرده است. مردم بیشتر تحریک شدند با تمام وجود فریاد می زدند :
ارتشیا خمینی سلامتان رسانده
ما به شما گل می دیم، شما به ما گلوله
ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست
بعضی ها هم گل می زدند به نوک لوله تفنگشان.
با تظاهرات به آخر خیابان مولوی که می رسیدیم وارد خیابانی می شدیم که پس از طی مسافت زیادی پل حافظ را می دیدیم. جمعیت موج می زد. روی پل، بین جمعیت، یک اتوبوسی بود، انگار مردم اتوبوس را بغل گرفته بودند. بالای اتوبوس یک روحانی جوانِ لاغراندام و مرتب، با عمامه سفید، بود که با بلندگو شعار می داد و مردم هم همراهی اش می کردند:
به خون پاک شهیدان قسم
به اشک چشم یتیمان قسم
ریشه شاهنشهی می کنیم
تماشاچی ها هم منقلب می شدند. زن آرایش کرده بی حجاب با پالتو و جوراب شیشه ای که آن زمان مد بود! میان جمعیت آمد. فورا یک نفر به او روسری داد او هم گرفت و سریع سر کرد.
وضع معیشت مردم با حالا اصلا قابل مقایسه نبود. صد یک مردم یخچال، تلویزیون و اتومبیل نداشتند. آن که به فکرش نبودند خوراکی و وسایل رفاهی بود. هر شب ساعت نُه برق می رفت و همه روی پشتِ بام ها شعار الله اکبر، خمینی رهبر و مرگ بر شاه می گفتند. روزها جوانان گالن های نفت را بدون دستمزد به در خانه ها می بردند.
تا این که امام آمد. از سیل جمعیتی که به پیشواز رفتند گویا کسی در خانه ها نمانده بود. فریاد صلوات و الله اکبر و درود بر خمینی طنین انداز بود. چند ماشین آمد و رد شد و جمعیت به دنبال آن می دویدند. خدا می داند مردم چه کردند، در تاریخ ثبت شده است. در یک کلام، زمین دانشگاه پر از نقل و گُل شده بود.
دو سال بعد، جنگ بر ملت ما تحمیل شد. جوانان، هزار هزار برای دفاع از کشور اسلامی که هزاران شهید داده تا اسلامی شده، راهی جبهه های حق علیه باطل شدند. در آن زمان کالاهای اساسی سهمیه بندی شد. در زمستان های سرد با دمای بیست درجه زیر صفر با آرامش در صف های طولانی می ایستادیم تا نفت، گاز، برنج، روغن، مرغ و تخم مرغ بگیریم. خیلی از مردم مثل ما بودند و مایحتاج ضروریشان را کم کم با کوپن، با پول کمی که داشتند، می خریدند. مردم از سهمیه خودشان به جبهه هم می فرستادند. به ویژه خانوادههای شهدا در این کار سهم بسزایی داشتند. در مساجد و حسینیه ها و خانه ها با قند و شکر سهمیه مربا و حلوا درست می کردند و به جبهه می فرستادند.
بعد از گذشتن سالها از انقلاب و برخورداری از مواهب انقلاب -به برکت خون شهیدان و از جان گذشته گی آنان- هزاران هزار امکانات رفاهی و نعمت های فراوان است که به قول قرآن "وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَتَ اللهِ لا تُحصُوها" تا جایی که حافظه و قلمم ، مرا یارای نوشتن نعمت ها نیست.
کلمات کلیدی:
السلام علیک یا فاطمه المعصومه علیها السلام
عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
از سفر کرببلا آمدی یا که به دنبال رضا آمدی
عمه سادات بگو کیستی ؟فاطمه یا زینب ثانی استی
یا حضرت معصومه چند روز نه چند هفته و شاید هم بیشتر هست که مردم قدر شناس قم در تدارک بزرگداشت سالروز ورود تاریخی شما در تلاش و تکاپو هستند تا هر چه با شکوه تر این مراسم برگزار شود .مسجد فاطمه الزهرا سلام الله علیها واقع در خیابان شاه ابراهیم واقعا غوغاست.بعد از نماز صبح با شکوه و جلال تمام جشن می گیرند و با صلوات بر محمد وآل محمد،بوی خوش اسفند و گلاب فضا را عطر آگین می کنند.خدام حرم در این مسجد پذیرایی می شوند وگل به دست به طرف حرم مطهر می روند.در این روز خیابان شاه ابراهیم که مسیر ورود بانوی کرامت به قم است،به طرف حرم مطهر مملو از جمعیت و راه بندان می شود.هر زائری سعی می کند خود را زودتر به حرم مطهر برساند.اصلا رسم شده و همه ی اهل قم می دانند23ربیع الاول سالروز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر قم است.جمعیت سر از پا نمی شناسند،آنقدر جمعیت هست که عبور از درهای ورودی واقعا مشکل است.در این بین بعضی زواربا غفلت تمام آرایش کرده وارد حرم می شوند و با خدام زن مواجه می شوند که با محبت به آنها دستمال آرایشی می دهند تا آرایششان را پاک کنند و بعدا چادر به آنها می دهند و با اکراه هر کدام ازغافلان یک چادر گلدار می پوشند وهرخانمی می خواهد چادرش خوش گل ترباشد.ولی هیهات که چادرها فقط پوشش ظاهریند،چون در مراجعت از زیارت چنان چادر را پرت می کنند که من دلم می سوزد و احساس می کنم با این چادر به حجاب و زیارت علاقه مند نشده اند. خانم حضرت معصومه دعا کن و و به دل مدیران حرم بینداز چادر و جوراب های سفید نو به زوار هدیه بدهند.
در این روز بعضی از مدارس،دانش آموزان را از این فیض بهره مند می سازند واین دانش آموزان هم صدا با جمعیت گل به دست می خوانند:
دسته گل محمدی،به شهر قم خوش آمدی
فاطمه معصومه به شهر قم خوش آمدی
بانوی ملک سرمدی،به شهر قم خوش آمدی
ای گل باغ احمدی،به شهر قم خوش آمدی
یا حضرت معصومه هر چه درباره شما شنیده ام دلم را آتش می زند .وقتی یادم می آید بعد از شهادت پدر بزرگوارتان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام،برادر تان حضرت امام رضا علیه السلام را به خراسان بردند و شما با عشق و محبت به همراه ارحام و اقرباء از سادات بنی هاشم به دیدار امام رضا علیه السلام شتافتید.اما قبل از رسیدن به قم خبر شهادت آن بزرگوار به شما رسید و به همراهانتان فرمودید:تا قم چقدر فاصله است؟آنها گفتند:چیزی نمانده و شما فرمودید:بشتابید به قم.و سرانجام به آشیانه آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم مشرف شدید.
مردم قم هر سال به خاطر قدر شناسی سه مراسم با شکوه برای شما برگزار می کنند و مداحان هم بسیار زیبا می خوانند . وقتی یاد فرمایش گهر بار امام صادق علیه السلام می افتم که فرمودند قم حرم ماست و قبل از ولادت آقا موسی بن جعفر نوید تولد شما را داده اند،دلم شاد می شود که در قم هستیم و از وجود شما و قدوم پر برکتتان هزاران نعمت بی شمار الهی به این سرزمین کویری باریدن گرفته به ویژه حوزه های علمیه که قم را شهر علم و اجتهاد کرده اند.
کلمات کلیدی:
سلام بر رسول مهربانی و صادق آل رسول علیهم السلام
ولادت باسعادت نبی رحمت وصادق آل الله را به همه مسلمانان جهان تبریک عرض می نمایم .
هر روز صبح، به مناسبت اعیاد اسلامی معلم دینی مان برای ما مطالب تازه ی آن مناسبت را بیان می کند. امروز باسلام و صلوات خدا بر حضرت محمد صلی الله علیه وآله شروع کرد و گفت: "دانش آموزان عزیز همانطور که می دانید شب نوربارانی در پیش داریم . امشب پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) و امام جعفرصادق(ع) تولدشان است". جمع دانش آموزان صلوات فرستادند.
معلم ادامه داد : زبان و قلم را یارای بیان زندگی پر خیر و برکت آن عزیز نیست. سعدی علیه الرحمه فرموده :
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
واقعا هرکس با شان پیامبر، در حد علم ناچیز خود، رفتار می کند. عقل متحیر است از این مقام و منزلت که خدا بر او صلوات می فرستند. پیامبری که از بدو تولدش همگان اعتراف کردند او بهترین است، او برگزیده است و با دیگران فرق دارد.
هزاران کتاب در وصف آن پیامبر رحمت للعالمین می شود نوشت؛ هرچند هر نویسنده باز هم عجز خود را بیان کرده که دستم خالی بود.
فقط از قول آن بزرگوار می گویم که فرمود: من و علی پدر امت هستیم.
هر پدری تمام خوبی های عالم را برای فرزندانش می خواهد. از امام صادق علیه السلام تشکر می کنم که هر چه می شنوم از او و پدر بزرگوارش هست. آن حضرت با محبت فرمود: "هر کس نسیم دل افروز محبت ما را در قلبش دریابد، بر دامن پاک مادرش دعا کند".
کلمات کلیدی:
رحلت خاتم النبین صلی الله علیه و آله وسلم و شهادت سبط اکبرشان امام حسن مجتبی و آقا علی ابن موسی الرضا علیهما السلام را به حضورامام زمان عج الله تعالی فرجه شریف تسلیت عرض می کنم.
دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد عزا
گاه می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا
این روزها چنان غم و غصه قلب مسلمانان به ویژه شیعیان آقا امیرالمومنین را دربرگرفته که متحیر وماتم زده اند و نمی دانند از کدام مصیبت بگویند و از زبان حضرت زهرا در فراق پدرشان می خوانند:
زبعد رحلت ختم رسولان
به زهرا گشته دنیا همچو زندان
پدر جان دخترت بی بال و پر شد
غذایش متصل خون جگر شد
از آن روزی که دیدارت نهان شد
دگر زهرای اطهر ناتوان شد
و گاهی با آن عزیز در فراق فرزندش هم صدا می شوند:
ای ماهی دریا برایت گریه کرده
پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده
مظلوم حسن جان ، مظوم حسن جان
و این چنین ذکر مصیبت را ادامه می رهند:
شد تیرباران پیکرش
مقابل برادرش
قاسم خونین جگرش
گریه کند بر پدرش
مظلوم حسن جان
مظلوم حسن جان
آقا علی ابن موسی الرضا المرتضی، دور از وطن در انتظار دیدن، فرزند عزیزش جوادالائمه بود و بعد از مسموم شدن وقتی به حجره برگشت عبا را سر کشیده بود و فرمود:
ای ابا صلت، در خانه به بیگانه ببند
که جواد از ره دور آید و مهمان من است
عرضه می داریم:
ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
خفته در خاک خراسان ، تو غریب الغربایی
اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
جان به قربان تو آقا که حج فقرایی
کلمات کلیدی:
شهادت امام سجاد علیه السلام نور دیدگان آقا حسین بن علی علیه السلام را به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض می نمایم.
آقا سید الساجدین و زین العابدین، در تاریخ عمر پر برکتش، سی و پنج سال، به خاطر شهادت پدر بزرگوارش، سیدالشهداء، و هیجده تن از جوانان با تقوا و شجاع و با شهامت بنی هاشم، و یاران با وفای پدر گرامی اش که در کربلا به دست دشمنان دین خدا و رسول الله به شهادت رسیده بودند، روزها را روزه می گرفت و شب ها را عبادت می کرد.
روز عاشورا وقتی امام حسین علیه السلام و یاران فداکارش را به شهادت رساندند، امام سجاد به خواست خدا به شدت مریض بود و در آنجا شاهد شهادت خیل عزیزانش بود.
امام حسین علیه السلام هنگام آخرین وداع، امام سجاد علیه السلام را به سینه چسباند و فرمود:
پسرم بترس از آه مظلومی که به از خدا کسی را ندارد
سپس روانه میدان شد.
امام سجاد بعد از واقعه عاشورا با عمه جانشان حضرت زینب کبری، سرپرستی اهل بیت امام حسین علیه السلام را به عهده داشتند. دشمنانِ امام نشناس، امام را سوار بر شتر بی جهاز کردند و دستان امام را با زنجیر به گردنش انداختند و پاهایش را به زیر شکم شتر بستند. در این حال عمه سادات در رکاب ایشان سرپرستی اسرا را به عهده داشت.
پدرم در چنین ایامی می فرمود:
سوی شامم می برند این کوفیان با شور و شین
ای زمین کربلا جان تو و جان حسین
ای زمین کربلا تشنه بود این میهمان
تشنه اش مپسند آبی بر گلوی او رسان
ای زمین کربلا بودیم ما مهمان تو
نه دمی خوردیم از آب و نه دم از نان تو
عمه سادات می خواست سوار شتر شود، اما هر طرف نگاه می کرد نامحرمان محاصره اش کرده بودند.
کجایید ای هواداران
ببندید محمل زینب
کجایی ای برادر جان
شود زینب تو را قربان
کجایی ای علمدارم
ضیاء چشم خون بارم
بیا بنگر بر احوالم
ببین عزم سفر دارم
کجایی ای علی اکبر
شبیه روی پیغمبر
بیا برعمه ات بنگر
ابعاد فجایع عاشورای حسینی آن قدر زیاد است که 1400 سال شیعیان و دوستداران آن امام همام هر چه تاریخ را نوشته و یا خوانده اند نتوانسته اند کما هو حقه حق مطلب را ادا نمایند. انسان از هر مصیبت و شهادتی که در روز عاشوراء اتفاق افتاده بگوید خود را مدیون بقیه می داند، پس به حداقل ما یمکن اکتفا می کند که از حوصله خواننده خارج نباشد.
درآن حال امام علیه السلام و اسرا را از کنار اجساد مطهر شهدا گذراندند و از کربلا بردند به کوفه و سپس شام. دشمنان می خواستند امام حسین را مفتضح نمایند، بنابراین اهل بیتش را در حال اسارت در خرابه ای نزدیک کاخ یزید جای دادند و یزید برای اثبات حقانیت خودش اهل بیت را که در رأس آنها وجود مقدس امام سجاد علیه السلام بود به مسجد برد تا به مردم برتری اش را نشان دهد. گوینده ای را بالای منبر فرستاد. گوینده ی اموی هر چه توانست دل فرزندان حضرت زهرا را به درد آورد و یزید را با حرف هایش شاد کرد. بعد ازتمام شدن حرف هایش امام علیه السلام فرمود: "یزید اجازه بده بالای این چوب ها بروم." ولی یزید اجازه نمی داد. مردم اصرار کردند، سرانجام یزید اجازه داد. امام بعد از حمد خدا و سلام و صلوات بر رسول خدا و علی بن ابیطالب و خاندان با فضیلتش شروع به سخنرانی نمود. یزید طاقت نیاورد و به مؤذن امر کرد، برو اذان بگو. هر کدام از فراز های اذان را که می گفت، امام سجاد دهان به تسبیح و ستایش پروردگار می گشود تا به اشهد انّ محمدا رسول الله رسید. همین جا امام سجاد فرمود: "مؤذن صبر کن." خطاب به یزید گفت: "ای یزید آیا این محمد جد توست یا جد من؟! اگر بگویی جد توست، دروغ گفته ای. اگر جد من است، چرا پدرم حسین بن علی را در کربلا با لب تشنه کشتید و سر از بدنش جدا کردید؟" امام سجاد چنان با قدرت و قوت ازپدر شهیدش دفاع کرد که مجلس یکپارچه شیون و عزا شد. مردم یزید را لعنت کردند و مجلس به نفع امام خاتمه پیدا کرد و یزید با دست خودش، خودش را مفتضح کرد.
در تاریخ هست امام سجاد علیه السلام به طور علنی برایش ممکن نبود که از پدر شهیدش بگوید اما هر جا فرصت می شد ذکر مصیبت می کرد. امام که مدام بعد از واقعه کربلا کارش شب و روز گریه بود، هرکجا آب می دید، به یاد تشنگی پدرش و هفتاد و دو تن گریه می کرد و می فرمود: "پدرم را با عزیزانش با لب تشنه شهید کردند."
بعضی از افرادی که امام شناس نبودند، ایراد می گرفتند که چرا این قدر گریه می کنید؟ خودتان را هلاک می کنید؟ امام سجاد می فرمود: "حضرت یعقوب دوازده پسر داشت، یک پسرش گم شد و یقین داشت که یوسفش زنده است، آن قدر گریه کرد تا چشمش کور شد. من چه گویم که یک دنیا پدر گم کرده ام؟"
هر وقت جوان می دید، گریه می کرد. وقتی سوال می کردند که چرا گریه می کنید؟ می فرمود: "برادرم، علی اکبر را با لب تشنه شهید کردند."
هر وقت نوزاد می دید، گریه می کرد، وقتی سوال می کردند که چرا گریه می کنید؟ می فرمود: "برادرم، علی اصغر شش ماهه را با لب تشنه و تیر سه شعبه زهرآلود به شهادت رساندند"
امام علیه السلام در عبور از بازار هنگامی که ازکنار قصابی می گذشت، از قصاب سوال می کرد: "آیا به این گوسفند آب دادی و ذبحش کردی؟" قصاب می گفت: بله، یابن رسول الله، آب نداده که گوسفند را ذبح نمی کنند. امام سجاد همان جا زار زار گریه می کرد، مردم جمع می شدند و سوال می کردند: یابن رسول الله چرا گریه می کنید؟ امام می فرمود: "پدرم را با لب تشنه شهید کردند."
امام سجاد بسیار بخشنده و سخاوتمند بود، خودش نان خالی می خورد در حالی که بهترین غذاها را به فقرا می داد. سی و پنج سال بعد از واقعه کربلا زنده بود، همواره روزها روزه بود وشب ها را به عبادت می گذراند. هنگام نماز رنگ رخسارش تغییر می کرد. وقتی باد می ورزید آن قدر لاغر بود که بدنش مثل برگ درخت می لرزید. روایت شده امام بیست سفر به مکه مشرف شدند و یک شلاقی به مرکب خود نزدند.
دشمنان اهل بیت وجود ایشان را نتوانستند تحمل کنند، سرانجام ایشان را با زهر به شهادت رساندند. امام باقر علیه السلام بدن محترمش را غسل داد. هنگام غسل دادن آثار زنجیر اسارت هنوز بر گردن ایشان بود. بدن مطهر امام را در قبرستان بقیع دفن نمودند. پدرم می فرمود: "قربان قبر بی شمع و چراغت که روزها در آفتاب گرم مدینه سایه بان ندارد."
یا امام سجاد! من و همه ی آرزومندان را بطلب تا بیاییم و از نزدیک شما را زیارت کنیم و خاک آن مکان ملائک پاسبان را سرمه ی چشممان کنیم.
کلمات کلیدی:
عاشورا، روز شهادت حضرت حسین بن علی علیه السلام است.
عاشورا، روز شهادت هفتاد و دو یار با وفا و جان بر کف در رکاب امام زمانشان است.
عاشورا، روز شهادت ماه قمر بنی هاشم آقا ابوالفضل العباس علیه السلام است.
عاشورا، روز شهادت آقا علی اکبر، جوان امام حسین علیه السلام است که خَلقاً و خُلقاً و منطقاً به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شباهت داشت.
عاشورا، روز شهادت طفل شش ماهه ی آقا ابا عبدالله بر روی دستان امام است.
عاشورا، روزی است که امام حسین علیه السلام برای اقامه ی نمازش، دو تن از بهترین یارانش جان به قربانش کردند.
خدا رحمت کند پدرم را، در چنین ایامی می فرمود:
قربان دردهای دلت یا حسین
غسلت که داد، کی کفنت را برید و دوخت
بر حالت غریبی ات آقا دل که سوخت
این روز را به ساحت مقدس حضرت حجه بن الحسن آخرین ذخیره ی الهی تسلیت عرض می کنم.
و از قول امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می خواند:
ای جد غریب! فراموش نمی کنم آن وقت و ساعتی که اسب بی صاحبت با یال غرق خون و زین واژگون، به خیام حرم برگشت.
هزار حیف نبودم به ظهر عاشورا
که یاریت بنمایم به دشت کرب وبلا
ولی تلافی آن می کنم به صبح و مساء
لَأَندُوَنَّکَ فی کُلِ حالِ یا جدّا
به کربلا که نبودم کنم تو را یاری
ولیک روز و شب می کنم عزاداری
از صبح تا ظهر عاشوراء همه یاران، برادران و حتی طفل شش ماهه ی امام حسین به شهادت رسیدند. امام حسین علیه السلام مدام ذکر می گفت و به آسمان نگاه می کرد و می فرمود:
لا حَولَ و لا قُوَّه إلّا بِالله
امام چنان وداعی نمود که دل اهل آسمان را به درد آورد.
پس با زنان گفت آخر وداع است
دیگر به محشر افتاده دیدار
آن سینه ریشان، بر چشم ایشان
شد روز روشن، همچون شب تار
امام به میدان رفت، خطبه خواند و اول خودش را معرفی نمود و بعد آن جاهلان را نصیحت کرد.
گفت با لشکر کفار حسین بن علی
یاور دین خداوند توانا باشید
گرشما را به جهان دینی و آیینی نیست
لا اقل مردم آزاده به دنیا باشید
حضرت زینب دید، زمین کربلا می لرزد، هوا تیره و تار شده، دوان دوان خود را به گودی قتلگاه رساند سنگ ها و شمشیر شکسته ها را کنار زد، دید حسینش چه حسینی! سر در بدن ندارد، لباس به تن ندارد، دست برد زیر بدن برادر و فرمود:
خدایا این قربانی را ازما، آل محمد، قبول بفرما.
خم شد و لبها را به رگ های بریده گذاشت و گفت:
بوسیدم آن جایی که پیغمبر نبوسید،حیدر نبوسید زهرا نبوسید، حتی نسیم صحرا نبوسید
و آن گاه:
روی در مدینه کرد، که یا ایها الرسول
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
پس روی در بقیع و به زهرا خطاب کرد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب کرد
ای مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین
و آن گاه به جانب امام روی کرد و گفت:
ای وارث سریر امامت ز جای خیز
برکشته گان بی کفن خود نماز کن
طفلان خود به ورطه ی بحر بلا نگر
دستی به دست گیری ایشان دراز کن
یا دست ما بگیر و از این دشت پر بلا
بار دگر روانه به سوی حجاز کن
یا ابا عبدالله، در شهادت شما هر کدام از مصیبت ها که یادآوری شود به صبر شما می رسیم. شیعیان ودوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هرگز مصائب شما را فراموش نمی کنند.
روز عاشورا، یادآور شجاعت و جوانمردی و از خود گذشتگی شما و مصائبی که بر اهل بیت شما به خاطر دین خدا وارد شد، می باشد. این روز هرگز از یادها فراموش نمی شود.
ای حسین ای پسر خون خدا
ای جمال تو بهشت شهداء
ما و دل از تو بریدن ابدا
تو که جان دادن ما را دیدی
امتحان دادن ما را دیدی
تو که از شاخه غم گل چیدی
تو که خود داغ برادر دیدی
تو که خود بر سر نعش پسرت
چتر غم سایه فکن شد به سرت
باز مهر تو روشنگر ماست
باز ایمان و شرف سنگر ماست
کلمات کلیدی:
ای حرمت قبله حاجات ما
ذکر تو تسبیح و مناجات ما
چهار امامی که تو را دیده اند
دست علم گیر تو بوسیده اند
ماه جوانان بنی هاشمی
حضرت عباس علیه السلام
از بس شیعیان به امام حسین علیه السلام علاقه دارند از اول محرم هر روز را به اسم یکی از یاران، برادر و فرزندان آن امام شهید سر از تن جدا نام گذاری می کنند تا کمی از آتش دلشان خنک شود.امروز روز سقای بزرگ تاریخ بشریت الی یوم القیامه است که با تمام قدرت و شجاعت و شهامتی که داشت وقتی امام زمانش امر فرمود برای خیام رسول الله آب بیاورد اطاعت نمود و به صحرا رفت و دشمن را کنار زد. مشک را پرآب کرد خودش هم دست برد تا کفی از آب بنوشد یادش آمد تشنگی امام زمانش و آب را بر آب ریخت.در واقع یک کف آب زودتر ازامامش ننوشید مشک را به دوش انداخت و سواربر اسب به طرف خیمه امام حسین علیه السلام حرکت کرد اما دشمن او را دید و حمله کرد. حضرت عباس جانانه دفاع کرد تا مشک آب را سالم به خیمه ها برساند.ظالمی دست راستش را قطع کرد حضرت عباس مشک را به دست چپش داد. ظالم دیگر دست چپش را قطع کرد، روایت شده حضرت مشک را به دندان گرفت. خدا رحمت کند پدرم را همیشه در این فراز از روضه می خواند
یا رب مددی که ره به جانان ببرم
این مشک پر از آب به طفلان ببرم
دادم به سکینه وعده ی آب روان
گر دست نباشدم به دندان ببرم
ظالم د ظالم دیگر وقتی شجاعت سقای کربلا را دید ، به مشک تیر زد و آب به زمین ریخت.حضرت با چشمان زیبا و پر فروغش به آب نگاه می کرد که روی زمین می ریزد. ظالم دیگر چشمان آن حضرت را نشانه گرفت. نقل شده حضرت عباس خواست تیر را از چشمش بیرون آورد ولی دست در بدن نداشت ،زانوهایش را بالا آورد که تیر را با دو زانو از چشمش بیرون آورد که در این هنگام ظالم دیگر با عمود آهنین بر فرق آن حضرت زد و حضرت عباس از اسب روی زمین افتاد و خون سرش چشمانش را گرفت وبا تمام توان فریاد زد :
برادر، برادرت را دریاب
صدا ب وقتی این صدا به گوش امام حسین رسید . امام علیه السلام متوجه مصیبت بزرگ شد و دانست برادری که سالها به او مولا و آقا می گوید حالا که او را برادر صدا زده حتما اتفاق مهمی افتاده است. در مقاتل نقل شده که امام علیه السلام مثل باز شکاری خود را به برادر رساند، دید برادر چه برادری! دست ها قطع شده و فرقش شکافته است. امام دست به کمر گذاشت و فرمود:
الان کمرم شکست و امیدم ناامید شد.
ای دریغا شد امیدم نا امید
بی برادر گشتم و قدم خمید
رفته از بی دستی ات کارم ز دست
از غم مرگ تو پشت من شکست
از غم امام حسین کناربرادرش نشست و سر او را به دامن گرفت. حضرت عباس فرمود : برادر دو خواهش دارم؛ اول، خون از چشم هایم پاک کن تا تو را بار دیگر ببینم. دوم، این که
مرا به خیمه مبرتا که حالتی دارم
سکینه آب طلب کرد و شد کباب دلم
نشد که قطره ی آبی برای او ببرم
زروی دختر تو من خجالتی دار
یا امام حسین، بار دیگر مرا به آن مکان ملائک پاسبان دعوت کن تا بیام و خاک درت را سرمه ی چشمم کنم و بخوانم:
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین علیه السلام
اکشف کربنا بحق اخیک الحسین علیه السلام
کلمات کلیدی:
محرم ماه دلدادگی شیعیان به آقا ومولایشان حضرت حسین ابن علی علیه السلام است.
محرم ماه بزرگداشت مقام شهادت و عرض ارادت به حضرت امام حسین علیه السلام است.
محرم ماه بزرگداشت امام شهیدی است که از همه چیز خود حتی طفل شش ماهه اش گذشت تا دین خدا پا بر جابماند.
محرم ماه تعظیم به شعایر دینی است.
محرم ماه عزای اهل بیت عصمت وطهارت است.
محرم ماه شکست دشمنان اهل بیت است.
محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر است.
محرم ماه از خودگذشتگی جوانانی است که جانشان را در یک نصفه روز فدای امام زمانشان کردند تا دینشان فدا نشود.
محرم ماه عزاداری ویژه امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است.
محرم ماه به اسارت رفتن و غارت اموال اهل بیت است.
محرم ماه اسارت عمه جان امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است.
محرم ماه خون است، مه انا الیه راجعون است.
کلمات کلیدی:
السلام علیک یا جعفربن محمد الصادق
شهادت امام ششم، صادق آل محمد را به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض می نمایم.
یا امام صادق! در ایران اسلامی سالگرد شهادت شما را با سوز و گداز برگزار می کنند و مداحان اهل بیت عصمت و طهارت ذکر می کنند :
امام صادق، قرآن ناطق
گردیده قربان، در راه قرآن
شیعیان هرگز یاد و خاطره شما را با قال الصادق علیه السلام فراموش نمی کنند. بهترین یادگار شما، زیارت شریف عاشورا، را به جان و دل می خوانند و در رثای جدّ بزرگوارتان اشک می ریزند. کتاب گران سنگ اصول کافی در کتابخانه ها نور افشانی می کند. هر ورقی که از کتابهای مذهبی بخوانم، غالبا کلمات گهربار شما چشم نواز است. فراموش نمی کنم که مرقد مطهر آقا امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه افضل صلوات المصلین را شما بعد از صد سال پیدا کردید.
یا امام صادق! شیعیان بسیار از رفتار و گفتار شما استفاده می کنند، گرچه کما هو حقه نمی توانند حق شیعه گری را صادقانه به انجام برسانند .
یا امام صادق! همه آرزومندان را دعوت بفرمایید، مشرف بشوند پشت دیوار متبرک بقیع، از نزدیک عرض ادب کنند و خاک آن مکان ملائک پاسبان را سرمه چشم خود کنند.
نقل شده، یکی ازعلما که برای اولین بار به مکه و مدینه مشرف شده بود وقتی کنار قبرستان بقیع رسید و از پله ها بالا رفت، آن قدر گریه کرد که از حال رفت و بی هوش شد. به منزل بردنش. هنگامی که به هوش آمد گفت : " تا در مکه و مدینه هستم، مرا بقیع نبرید، من طاقت ندارم قبر چهار امام را با خاک یکسان ببینم."
یا امام صادق! شرمنده ام که سالها است که دلم می خواهد بیایم از نزدیک به قبر بی شمع و چراغت عرض ادب کنم و زیارت بخوانم. چقدر از مرحله دورم. خدا رحمت کند پدر روضه خوانم را که سالها بر سر منابر مسلمین می خواند:
ای امام صادق! دل ما برای زیارت شما ، پر می زند ولی چه کنیم که دستمان بسته است، از همین مکان دور عرض می کنیم:
گرچه دوریم، به یاد تو سخن می گوییم
بُعد منزل نَبُوَد در سفر روحانی
زبان حال زوّار آن مکان مطهر و نورانی را چنین می خواند:
هر شب که درِ بقیع را می بندند
من گریه کنم به پشت دیوار بقیع
گریم به بقیع و قبر زوار بقیع
شیعیان آن قدر به بقیع علاقه مندند که در شهر و دیارشان وادی بقیع درست کرده اند.
چند کلامی از امام صادق علیه السلام:
هر کس هنگام ناراحتی ارحامش را مسح کند، آرامش پیدا می کند.
هر کس به خداوند و روز قیامت عقیده دارد، به وعده اش وفادار است.
یک لقمه نان حلال ، در نظر من (امام صادق علیه السلام)از دو هزار رکعت نماز مستحبی بالاتر است.
مراعات با مردم، نصف دین است.
شما برزختان را درست کنید من بهشت را برای شما ضمانت می کنم.
هر کس نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما نمی رسد.
گویم زامام صادق این طرفه حدیث
تا شیعه او به لوح دل بنگارد
فرمود که بر شفاعت ما نرسد
هر کس که نماز را سبک بشمارد
فضایل شما آن قدر زیاد است و خدمات شما به مکتب اهل بیت آن قدر هست که در این مقال نمی گنجد، تبرکا چند سطری عرض ارادت کردم.
کلمات کلیدی: صادق آل محمد. امام صادق علیه السلام