سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همنشینی دانشمندان عبادت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین

 
کتاب «فاطمه الزهرا از ولادت تا شهادت» تألیف سید‌محمد کاظم قزوینی و ترجمه علی کرمی توسط نشر مرتضی منتشر شده‌است.
اهل علم، مؤلف این کتاب را «علامه» می‌خوانند. وی مجتهدی مبرز و کلامی مسلمی است که یک دوره کتاب ارزشمند درباره زندگی اهل‌بیت(علیه السلام )، تألیف کرده‌است. اصل کتاب‌ها به زبان عربی تألیف شده‌اند ولی اغلب آن‌ها در زمان حیات مؤلف به فارسی برگردانده شده و به چاپ رسیده‌اند.
آیت‌الله قزوینی این کتاب‌ها را به سیاق واحد «من المهد الی اللحد» تألیف کرده‌ و در آن‌ها ضمن بهره بردن از منابع دسته یک تاریخ و حدیث و کلام به تبیین شرایط و کیفیت زندگی حضرات اهل بیت(علیهم السلام ) پرداخته است.
امام علی(علیه السلام )، زینب کبری(سلام الله علیها )، امام هادی(علیه السلام ) و امام زمان‌(عجل الله تعالی فرجه ) در این مجموعه ارزشمند، پرفروش‌ترین بوده‌اند.




کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/4/23:: 11:19 عصر     |     () نظر

در نیمه ماه خدا ، ولادت با سعادت آقا امام حسن مجتبی -علیه السلام- را به ساحت مقدس آقا امام زمان –عجل الله تعالی فرجه الشریف- تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

 امام حسن -علیه السلام- اولین نوه ی پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- نور دیدگان اولین امام شیعیان امیرالمومنین علی -علیه السلام- و میوه دل زهرای مرضیه –سلام الله علیها- و کریم اهل بیت است.

امام علی -علیه السلام- حتی در نامگذاری این نو رسیده بر پیامبر اعظم -صلی الله علیه و آله و سلم- پیشی نگرفت.

در خوبی ها همین قدر بس که حسن بن علی را پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- در شمار سرور جوانان اهل بهشت خطاب فرمود.


به علم، یکتا حسن

به زهد و تقوا حسن

به جود و احسان حسن

از حسنات حسن

شد حسن اندر حسن

بار خدایا قسم

به این دو ماه عزیز

از کرم و فضل خویش

گناه ما را بریز

آبروی بندگان

به روز محشر نریز 

در تاریخ هست که امام حسن -علیه السلام- سه بار اموالش را بین فقرا تقسیم کرد.

از محضر این بزرگوار تقاضا دارم، مرا و دوستدارانش را به مدینه النبی برساند تا خاک بقیع را سرمه چشمانمان نماییم.

 

 


کلمات کلیدی: تولد امام حسن مجتبی


نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/4/18:: 11:36 عصر     |     () نظر

 

 

 

مَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ شهیدا

 

 وفات خانم حضرت خدیجه –سلام الله علیها- را بر فرزندش آقا صاحب الزمان –عجل الله تعالی فرجه الشریف- تسلیت عرض می کنم.

 خانم بزرگواری که جان و مالش را به وجود پیامبر خاتم –صلوات الله علیه- بخشید.

 روایت شده آقا رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: "هر وقت جبرییل نازل می شد می گفت: یا رسول الله خدا به خدیجه سلام می رساند".


 خانم بزرگواری که دردانه ی رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- را به جان پرورش داد و تا قیام قیامت نامش به خوبی و نیکی ماندگار شده است.

 عزیزی که حضرت ختمی مرتبت را با تمام وجود خدمت کرد، و محبت را به ایشان، تمام کرد.

نقل شده که پیامبر خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- تا در حیات بود یاد و نام خدیجه را زنده نگه می داشت و از او به نیکی یاد می کرد و در فراقش غمگین می شد.

 همه ی امامان بزرگوار –علیهم السلام- از نسل آن خانم هستند. داشتن دامادی همچون آقا امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- و دختری مثل فاطمه ی زهرا –علیها سلام-  واقعا باعث فخر زنان عالم است.

 در زمان وفات، نگران قبر و مشکلات برزخ بود. توسط حضرت زهرا از آقا رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم-  خواهش کرد ردای خود را برایش کفن قرار دهد. پیامبر مهربانی همان دم ردا را به حضرت زهرا –سلام الله علیها- داد و فرمود: "به مادرت بده تا خیالش راحت باشد".


 

 خدا رحمت کند علامه شیخ محمد تقی بهلول را که در قسمتی از کتاب "کوثر یک شنبه ها" شعر بلندی سروده که قسمت آخرش این است:

رسید از آسمان جبرییل فی الحال

بگفت او ای رسول صاحب اقبال

خدیجه گرچه یار و همسرت هست

عبا مخصوص دوش اطهرت هست

به آن کس را کفن کردن روا نیست

به کس بخشیدنش حکم خدا نیست

خدیجه در ره حق داده مالش

کفن می باشد از جنت حلالش

بگیر استبرق پاک جنان را

که حق بهر خدیجه داده آن را

ز جنت این کفن آورده ام من

بگیر از من بپوشانش تو بر تن

بگو با او پیام حق تعالی

که حق گوید مترس ای بنده ی ما

تو فارغ از عذاب آن سرایی

چو رفتی از جهان مهمان مایی

خدیجه زین بشارت شادمان شد

به فردوس برین روحش روان شد

رسول هاشمی او را کفن کرد

همان استبرق جنت به تن کرد

نمازش خواند پس با اهل اسلام

نمودش دفن با اعزاز و اکرام

هزاران رحمت حق بر خدیجه

نخستین یار پیغمبر خدیجه

 



نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/4/17:: 1:31 صبح     |     () نظر

 

 

حضرت على (علیه السلام) در نامه اى خطاب به معاویه فرمود:
«فَاتَّقِ اللهَ فى نَفْسِکَ، وَ نازِعِ الشَّیْطانَ قِیادَکَ، وَ اصْرِفْ اِلَى الاْخِرَةِ وَجْهَکَ، فَهِىَ طَریقُنا وَ طَریقُکَ، وَ احْذَرْ اَنْ یُصیبَکَ اللهُ مِنْهُ بِعاجِل قارِعَة تَمَسُّ الاَْصْلَ، وَ تَقْطَعُ الدّابِرَ»;
«از خدا بترس! و با شیطان که در رام کردنت مى کوشد، ستیزه کن! و روى خویش را به سوى آخرت، که راه من و تو است، بگردان و بترس از آن که خداوند تو را به زودى به یک بلاى کوبنده، که ریشه ات را بزند و دنباله ات را قطع کند، دچار سازد!»(1)


 

شرح و تفسیر

از تعبیرات فوق تفسیر دیگرى براى تقوى استفاده مى شود و آن این که: «تقوى آن است که انسان زمام اختیارش را به شیطان نسپرد، و بى تقوایى سپردن زمام اختیار به دست شیطان است». براى توضیح بیش تر باید توجّه داشت که مردم از این دیدگاه بر سه دسته اند:
1ـ کسانى که شیطان از انحراف و به دست گرفتن زمام اختیار آن ها ناامید است، البتّه این دسته عدّه معدودى به نام «مخلصین» هستند که در قرآن مجید از قول شیطان در باره آن ها مى خوانیم: (لاَُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصینَ); و (به یقین) همگى انسان ها و بنده هایت را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را»(2). خداوند متعال نیز این ها را بیمه کرده است و لهذا مى فرماید: (اِنَّ عِبادى لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ); «بر بندگانم (بندگان مخلص) تسلّط نخواهى یافت»(3). این دسته از بندگان خدا عبارتند از: معصومین (علیهم السلام)، اولیا الله و کسانى که قدم جاى قدم آن ها نهاده اند. آن ها عوامل و ریشه هاى فساد را در درون خود از بین برده اند، به همین دلیل شیطان راهى به آن ها ندارد.
2ـ کسانى که کاملا در اختیار شیطان هستند، حتّى گاه بدون دستور او به دنبالش حرکت مى کنند! وضع این ها روشن و نیازى به بحث ندارد.
3ـ گروه سوم کسانى هستند که نه تابع مطلق خداوند هستند، و نه تسلیم محض شیطان مى باشند، بلکه گاهى سر بر فرمان خداوند مى نهند و گاه فریب شیطان را خورده به دنبال او حرکت مى کنند!
خداوند درباره این گروه، که تعداد آن ها کم نیست، در آیه 201 سوره اعراف مى فرماید: (اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فِاذاهُمْ مُبْصِرُونَ); «پرهیزکاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند; و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) ناگهان بینا مى گردند». شیطان به گِرد قلب انسان مى چرخد، تا دریچه اى براى نفوذ خود بیابد و نفوذ کند. دریچه مقام، مال، شهوت، زن و بچّه، تعریف هاى بى جا و مانند آن. باید حدّاقل در زمره این گروه قرار گیریم تا بتوانیم با یاد خدا بصیر و بینا شویم و سارق شیطانى را همانند سارق اموال با هوشیارى خود فرارى دهیم و اگر غفلت کنیم و در خواب غفلت فرو رویم، شیطان سرمایه ما را به سرقت مى برد.
پروردگارا! ما را در مسیر رسیدن به زمره مخلصین یارى فرما.

برگرفته از کتاب 110 سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام، مولف:آیت الله مکارم شیرازی، تدوین: ابوالقاسم علیان نژاد


1. نهج البلاغه، نامه 55.
2. سوره حجر، آیات 40 و 41.
3. سوره حجر، آیه 42.

 


نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/4/10:: 12:30 عصر     |     () نظر

 

در اولین انس با قرآن به بررسی آیات 148 و 149 سوره نساء می پردازیم:

لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً (148)؛ خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود بدیها را اظهار کند مگر آن کسى که مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است.

إِنْ تُبْدُوا خَیْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیراً (149 اما اگر نیکی ها را آشکار یا مخفی سازید و یا از بدی ها گذشت نمایید (مجاز خواهید بود)، خداوند بخشنده و توانا است (و با این که قادر بر) انتقام است؛ عفو و گذشت می کند. 

   تفسیر:

   در این دو آیه اشاره به بخشى از دستورات اخلاقى اسلام شده، نخست می فرماید:" خدا دوست نمى‏ دارد که بدگویى شود و یا عیوب و اعمال زشت اشخاص با سخن بر ملا شود."(لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ) زیرا همانگونه که خداوند" ستار العیوب" است دوست ندارد که افراد بشر پرده‏ درى کنند و عیوب مردم را فاش سازند و آبروى آنها را ببرند- بعلاوه می دانیم هر انسانى معمولا نقاط ضعف پنهانى دارد که اگر بنا شود این عیوب اظهار گردد یک روح بدبینى عجیب بر سراسر جامعه سایه مى‏ افکند، و همکارى آنها را با یکدیگر مشکل می سازد، بنا براین بخاطر استحکام پیوندهاى اجتماعى و هم بخاطر رعایت جهات انسانى، لازم است بدون در نظر گرفتن یک هدف صحیح پرده‏ درى نشود.

 ضمنا باید توجه داشت که منظور از کلمه" سوء" هر گونه بدى و زشتى است و منظور از" جهر ... من القول" هر گونه ابراز و اظهار لفظى است، خواه به صورت شکایت باشد یا حکایت، یا نفرین، یا مذمت، و یا غیبت، و به همین جهت از جمله آیاتى که در بحث تحریم" غیبت" به آن استدلال شده همین آیه است، ولى مفهوم آیه منحصر به غیبت نیست و هر نوع بدگویى را شامل می شود.

 سپس به بعضى از امور که مجوز این گونه بدگوئی ها و پرده‏ درى‏ ها می شود، اشاره کرده، می فرماید: " مگر کسى که مظلوم واقع شده" (إِلَّا مَنْ ظُلِمَ)؛چنین افراد براى دفاع از خویشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شکایت کنند و یا از مظالم و ستمگریها آشکارا مذمت و انتقاد و غیبت نمایند و تا حق خود را نگیرند و دفع ستم ننمایند از پای ننشینند.               

در حقیقت ذکر این استثناء بخاطر آن است که حکم اخلاقى فوق مورد سوء استفاده ظالمان و ستمگران واقع نشود، و یا بهانه‏ اى براى تن در دادن به ستم نگردد.

  روشن است در این گونه موارد نیز تنها به آن قسمت که مربوط به ظلم ظالم و دفاع از مظلوم است باید قناعت کرد.  

   و در پایان آیه- همانطور که روش قرآن است- براى اینکه افرادى از این استثناء نیز سوء استفاده نکنند و به بهانه اینکه مظلوم واقع شده‏ اند عیوب مردم را بدون جهت آشکار نسازند می فرماید:" خداوند سخنان را میشنود و از نیات آگاه است." وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً"


 در آیه بعد، به نقطه مقابل این حکم اشاره کرده، میفرماید:" اگر نیکی هاى افراد را اظهار کنید و یا مخفى نمائید مانعى ندارد (به خلاف بدى‏ ها که مطلقا جز در موارد استثنایى باید کتمان شود) و نیز اگر در برابر بدى‏ هایى که افراد به شما کرده‏ اند راه عفو و بخشش را پیش گیرید بهتر است، زیرا این کار در حقیقت یک نوع کار الهى است که با داشتن قدرت بر هر گونه انتقام، بندگان شایسته خود را مورد عفو قرار مى‏ دهد."

 (إِنْ تُبْدُوا خَیْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیراً)

در حقیقت آیه دوم از دو جهت در نقطه مقابل آیه اول قرار گرفته، نخست" اظهار نیکی ها" در برابر" اظهار بدى‏ ها" و سپس" عفو و بخشش" در برابر کسانى که به آنها ستم شده است.

تفسیر نمونه، ج‏4، صفحه : 184 و185






کلمات کلیدی: بدگویی، غیبت


نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/4/9:: 2:32 عصر     |     () نظر

 


بشارت به خدا پرستان!

بشارت به قرآن دوستان!

بشارت به دوستان روزه گیر!

همان ها که در ماه رمضان -به هر نحو ممکن- می خواهند امر پروردگارشان را سمعاً و طاعتاً عمل کنند.

سالها پیش وقتی در جلسات مادران شرکت می کردم متوجه می شدم که بعضی ها با حَدِّ أَقَلّ مَا یُمکَن که در بساط داشتند در مهمانی الهی شرکت کرده اند و خیلی هم شادمان که خدا راضی است. برای سحری و افطاری فقط به خوردن نان -نعمت عظیم الهی- و آب –گرانسنگ- قانع بودند.

در روزهای گرم، با حرارت بالای 40 درجه، در هر سفره ی افطاری که دعوت می شدند، اول به شکرانه ی روزه، نماز می خواندند و افطاری هرچه بود نگه می داشتند برای سحرشان. چه قدر با حالتِ خوشِ روزه داری، نمازهای روز و شب را می خواندند؛ در حالی که از پا درد و کمر درد نمی توانستند راحت از زمین بلند شوند، و ناله شان جز به درگاه خدا نبود.

مادری می گفت:

از بس با مشقت به فکر کار و زندگی بودم هیچ دردی حس نمی کردم. حالا می فهمم پاهایم درد می کند، کمرم چه قدر مشکل پیدا کرده، سومای چشمم (نور چشمم) کم شده، گردنم با مطالعه درد می گیرد، فشار خونم بالاست، قلبم مشکل پیدا کرده. دکتر می گوید برای کلیه ات باید زیاد آب بخوری. ببخشید سایه تان سنگین است! غذاهای لقمه ای برایم خوب نیست، باید همیشه سوپ بخورم و اِلَی آخَر... وقتی فکر می کنم می گویم: یا ربّ اُ قِزَم من! یادم می آید جوانی و هزاران نعمت رایگان خدادای که اصلا فکرش را هم نمی کردم روزی کم شود. با جسم سالم، قوای جوانی، سر و گردن سالم، دست و پای قوی و چشم پر نور، در روزگار تابستان و بهار، روزه می گرفتم.

خدایا شکرت. مرا ببخش که اصلا حواسم به اعضاء و جوارح قوی و سلامت نبود. هیچ شکرانه ای یادم نمی آمد. حالا یک مرتبه متوجه شدم پایم درد می کند، این پایی که سال ها مرا تحمل کرده و اصلا حواسم نبوده برای این نعمت بزرگ یک بار از خدا تشکر کنم.

دست های قوی؛ هرچه می شستم و بار برمی داشتم انگار نه انگار که این دست من است. کمرم چه قدر قوی بود؛ چه قدر لباس می شستم و جارو می کردم. غذا که درست می کردم هیچ کمردرد نداشتم. در واقع این اعضای سالم را داشتم و غافل از خالق و شکرانه بودم.

حالا در این ماه مبارک دوباره و دوباره نعمت ها برایم تداعی می شود که یادم باشد و شکرانه کنم.

کنون با بار پیری آرزومندم که با شکرانه ی الهی بتوانم -به حَدِّ أَقَلّ مَا یُمکَن-  به عیال خدا خدمت کنم.

کراراً به دوستان می گویم تا سلامت هستید سجده به جا آورید، مخصوصا سجده ی شکر برای سجده ای که انجام داده اید. افراد روزه دار را به هر اندازه که ممکن است کمک کنید تا بتوانند روزه بگیرند. هرکس برایش مقدور نیست که افطاری در منزل بدهد، به افراد بی فامیل و تهیدست غذای ساده ای درِ منزلشان بدهد.

خداوند سفره ماه رمضان را برای همه پهن کرده است.

درویش و غنی بنده این خاک درند

آنان که غنی ترند محتاج ترند

دیده و شنیده ایم در ماه رمضان بعضی ها آن قدر در تدارک شکم هستند که تا فردا غروب هم گرسنه نمی شوند. ولی بعضی ها به قول دوستم می گفت: تخم مرغ که می خورم از هشت صبح گرسنه هستم.

دوست دیگرم می گفت: من هر چه بخورم سرم درد می گیرد و تشنه می شوم مگر این که خربزه بخورم تا حالم خوب باشد.

بعضی هم به لطایف الحیل سعی می کنند روزهای ماه رمضان گرسنه نشوند که آن ها هم بسیار نادر اند و ...

در جلسه ی قرآن، مادران با زبان روزه سعی می کنند همه ی دعاهای وارده را بخوانند. شب ها هم کِیف می کنند با دعای افتتاح. وقتی به شب ولادت آقا امام حسن –علیه السلام- می رسند جشن می گیرند.

برنامه ی احیاء ها هر سال در یک منزل است. خدا قبولشان کند. با تمام توان هر دعایی که ممکن است می خوانند از افتتاح تا جوشن کبیر، همراه با قرآن سر گرفتن و سینه زنی. مناجات حضرت علی در مسجد کوفه هم واقعا زنگار از دل می برد. ولی امسال با غربت مسجد کوفه و مسجد سهله چه قدر دلشان می خواهد راه کربلا باز شود و مثل قدیم روضه حضرت رقیه را مداح با سوز و گداز بخواند:

من کیستم دیوانه ی رقیه

مرغ دلم شد خانه رقیه

او شمع و من پروانه رقیه

لبریز شد پیمانه ی رقیه

 

صبری که گویم شرح ماجرا را:

گفت عمه جان مانند بلبلم من

بی طاقت و صبر و تحملم من

عمه چرا بابا ز در نیامد

از کربلا دیگر خبرنیامد

رفت از کفم صبر و، ظفر نیامد

 

یا رب اجابت کن تو این دعا را

بگشا به زودی راه کربلا را 

 

 

 

 

 


کلمات کلیدی: رمضان


نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/4/6:: 8:29 عصر     |     () نظر

 

 

در تفسیربرهان ، سوره ی و الصافات روایت نموده که عمار دهنی نزد قاضی ابن ابی لیلی به امری گواهی داد، قاضی گفت:" عمار برخیز که گواهی تو پذیرفته نیست، زیرا تو رافضی هستی."

 عمار برخواست در حالی که گریان و لرزان بود .

  قاضی گفت:" تو مردی از اهل علم و حدیثی  اگر بدت آمد که به تو بگویند رافضی، پس بیزاری بجوی از مذهب رفض، آن گاه برادر ما خواهی بود و گواهیت پذیرفته می شود."

 عمار گفت :" آن طوری که پنداشتی نیست، بلکه گریه ی من بر خودم و بر تو بود، بر خودم چون مرا نسبت دادی به مقام ارجمندی که من اهل آن نیستم، زیرا رافضی(شیعه) کسی است که آن چه رضای خدا نیست، ترک کرده است و آن چه خدا به آن امر فرموده، به جای آورده و کیست در این  زمان که چنین باشد؟ و گریستم که مبادا به دل  نسبت خود را به این مقام ارجمند پذیرفته باشم و خداوند که از دلم با خبر است بفرماید: "ای عمار! آیا هر باطل را ترک کننده و هر طاعتی را به جای آورنده بودی، که نسبت رافضی را به تو دادند، پذیرفتی؟"  پس گرفتار عقاب و عتاب خداوند شوم مگر این که آل محمد صلی الله علیه و آله سلم مرا شفاعت نمایند. اما گریه ام به حال تو برای این است که به دروغ خواندی مرا به اسمی که سزاوار آن نبودم و بر تو ترسیدم ازعذاب خداوند که شریف ترین اسماء (رافضی) را پست کردی و به مثل منی نسبت دادی. چگونه صبر خواهی کرد بر این کلمه ات."

 چون کلمات عمار را با قاضی کوفه و تواضعش را برای امام صادق علیه السلام نقل کردند، حضرت فرمود:" اگر گناهان عمار بزرگتر از آسمان ها و زمین بود، تمامی آن ها به این کلمات زیادتی یافت به طوری که هر خردلی از حسناتش بزرگتر از تمام دنیا گردید به هزار مرتبه."

(کتاب قلب سلیم، شهید آیت الله سید عبد الحسین دستغیب رحمه الله ، موسسه مطبوعاتی دارالکتاب(جزایری)،چاپ هفدهم، صفحه 504)


شیعیه یعنی قسمت یک کاسه شیر

بین نان خشک خود با یک فقیر






کلمات کلیدی: شیعه، رافضی


نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/4/5:: 12:41 عصر     |     () نظر

 

"بیشتر وقتمان را صرف نوشتن دعاهای مفاتیح روی کاغذ های نازک سیگار می کردیم. من می نوشتم، فاطمه شماره می زد، حلیمه مرتب می کرد و مریم تا می زد. تقریبا کار نوشتن مفاتیح رو به اتمام بود. در دست هر کداممان چند برگه دعای نوشته شده بود تا آنها را در هنگام آزادباش در مسیر برادران بیندازیم و آنها هم وقت غذا گرفتن با دقت چانه هایشان را به سینه می چسباندند تا روی زمین یا در مسیرهای مشترک تکه کاغذهای توتون را پیدا کنند. همگی غرق نوشتن دعای مفاتیح بودیم که سوت پایان آزاد باش برادران به صدا درآمد. هنوز به وقت بازشدن در فرصت باقی بود که یک باره حمزه وعبدالرحمن بی سروصدا داخل قفس ظاهر شدند. غافلگیر شده بودیم من حتی فرصت پیدا نکردم وضعیتم را تغییر بدهم. در آن شرایط تنها کاری که از من برمی آمد این بود که در همان حالت روی کتاب مفاتیح بنشینم. آنها مثل همیشه محتویات کیسه های انفرادی را پخش زمین کردند، نامه های ما را لگد مال می کردند و انگار نه، نامه ها که همه ی احساسات و عواطف پنهان درسطر سطرشان را لگد می کردند. ما فقط تماشا می کردیم ، هیچکدام نمی توانستیم جلو برویم، چون دستمان گیر مفاتیح بود، حالا از نظر آنها صاحب سه قلم جنس ممنوعه بودیم؛ خودکار، مفاتیح ،اِلِمِنت! پیدا شدن هر کدام از اینها می توانست مجازاتی سخت در پی داشته باشد، به ویژه به این دلیل که ما در آن شرایط امنیتی و تحت کنترل بسیار شدید و بدون هیچ غذای مشترکی با برادران توانسته بودیم خودکار و المنت تهیه کنیم و کل اردوگاه را زیر پوشش کتاب مفاتیح ببریم. "

برگرفته  از کتاب "من زنده ام" خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد، صفحه 465

 

 



نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/4/4:: 2:3 عصر     |     () نظر

 

برخیز که حجت خدا می آید
رحمت زحریم کبریا می آید
از گلشن عسگری گذر کن که سحر
بوی گل نرگس از فضا می آید

 

 

بر قامت دلربای مهدی صلوات

بر سجده هر نماز مهدی صلوات


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/3/22:: 7:48 عصر     |     () نظر

 


نیمه ی شعبان ولادت سراسر سرور و شادی را حضور آقا امام حسن عسکری –علیه السلام- و خانم نرجس خاتون تبریک عرض می کنم.

می گشایم در مدیح بانوی عالم زبان

گرچه شرح قدر او هرگز نیاید در بیان

بانوی زنهای عالم، حوریان او را کنیز

چون عروس حضرت زهراست آن پاکیزه جان

فخر از این بهتر نباشد در جهان او را نصیب

هست فرزندش وصیّ خاتم پیغمبران

ولادت آخرین ذخیره ی هستی آقا حجت بن الحسن العسکری –علیه السلام- تهنیت باد.

آقا به جان حضرت زهرا ظهور کن!

یابن الحسن کجایی

کی می شود بیایی

پدر خدا بیامرزم در نیمه شعبان به جای ذکر مصیبت، ذکر فراق می خواند. عاش سعیدا و مات سعیدا.

ای ولیّ عصر امام زمان

ای سبب خلقت خلق جهان

ای به امید تو همه خاکیان

بلکه امید همه افلاکیان

تا تو ز ما روی نهان کرده ای

خون به دل پیر و جوان کرده ای

صبح پنجشنبه ها چقدر احساس خوبی در وجود منتظران هست. تا عصر این احساس بیشتر و بیشتر می شود. در دعای کمیل، دعا برای ظهور شما با امید چقدر آرامبخش است.

صبح جمعه، با شعف، بعد از نماز صبح دعا برای فرج شما چقدر روح افزا است. با شروع دعای  ندبه در فراز "أین بقیه الله"  و "إلی متی أحار فیک یا مولی" مستقیم شیعیان با شما صحبت می کنند و آرزو می کنند هرچه زودتر به ظهور شما برسند. کم کم دعای ندبه تمام می شود و با امید و آرزوهای فراوان دعا می کنیم:

"اللهم کن لولیّک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی ءابائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه أرضک طوعا و تمتعه فیها طویلا"

بعد از دعای ندبه جمعیت منتظر با امید و آرزوهای فراوان به خانه هایشان می روند و امیدوارند روزی فریاد "جاء الحق و زهق الباطل" به گوششان برسد.

در روایات هست که ظهور شما جمعه است.

در ایام هفته دوستداران شما قبل و بعد از هر دعایی با صلوات بر "محمّد و آل محمّد" و "عجّل فرجهم" برای ظهور شما دعا می کنند. شب و روز به یاد شما هستند و برای سلامتی شما صدقه می دهند.

ماه شعبان تا میلاد شما همه ی دوستدارانتان ، شاد و امیدوارند. در روایات داریم با آمدن قائم آل محمد –عجل الله تعالی فرجه الشریف- به بهترین وجه ممکن، همه ی مشکلات عالم حل می شود.

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

بعد از هر نماز دعا می کنم "خدایا امام زمان را به فریاد مظلومان عالم برسان".

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

 

 

 

 

 



نوشته شده توسط صدیقه سجادی 93/3/20:: 5:22 عصر     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >