سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای نمازگزار، محبّت فرشتگان و هدایت و ایمان و نور معرفت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین

 

عکس های ماه محرم و روز عاشورا

ای حرمت قبله حاجات ما

 

ذکر تو تسبیح و مناجات ما

 

چهار امامی که تو را دیده اند

 

دست علم گیر تو بوسیده اند

 

ماه جوانان بنی هاشمی

 

حضرت عباس علیه السلام

عکس های ماه محرم و روز عاشورا

 از بس  شیعیان به امام حسین  علیه السلام علاقه دارند از اول  محرم هر روز را به اسم یکی از یاران، برادر و فرزندان آن امام شهید سر از تن جدا نام گذاری می کنند تا کمی از آتش دلشان خنک شود.امروز روز سقای بزرگ تاریخ بشریت الی یوم القیامه است که با تمام قدرت و شجاعت و شهامتی که داشت وقتی امام زمانش امر فرمود برای خیام رسول الله آب بیاورد اطاعت نمود و به صحرا رفت و دشمن را کنار زد. مشک را پرآب کرد خودش هم دست برد تا کفی از آب بنوشد یادش آمد تشنگی امام زمانش و آب را بر آب ریخت.در واقع یک کف آب زودتر ازامامش ننوشید مشک را به دوش انداخت و سواربر اسب به طرف خیمه امام حسین علیه السلام حرکت کرد اما دشمن  او را دید و حمله کرد. حضرت عباس جانانه دفاع کرد تا مشک آب را سالم به خیمه ها برساند.ظالمی دست راستش را قطع کرد حضرت عباس مشک را به دست چپش داد. ظالم دیگر دست چپش را قطع کرد، روایت شده  حضرت مشک را به دندان گرفت. خدا رحمت کند پدرم را همیشه در این  فراز از روضه می خواند

 

یا رب مددی که ره به جانان ببرم  

 

این مشک پر از آب به طفلان ببرم

 

دادم به سکینه وعده ی آب روان

 

گر دست نباشدم به دندان ببرم

 

ظالم د     ظالم دیگر وقتی شجاعت سقای کربلا را دید ، به مشک تیر زد و آب به زمین ریخت.حضرت با چشمان زیبا و پر فروغش به آب نگاه می کرد که روی زمین می ریزد. ظالم دیگر چشمان آن حضرت را نشانه گرفت. نقل شده حضرت عباس خواست تیر را از چشمش بیرون آورد ولی دست در بدن نداشت ،زانوهایش را بالا آورد که تیر را با دو زانو از چشمش بیرون آورد که در این هنگام ظالم دیگر با عمود آهنین بر فرق آن حضرت زد و حضرت عباس از اسب روی زمین افتاد و خون سرش چشمانش را گرفت وبا تمام توان فریاد زد :

 

برادر، برادرت را دریاب

 

 صدا ب    وقتی این صدا به گوش امام حسین رسید . امام علیه السلام متوجه مصیبت بزرگ شد و دانست برادری که سالها به او مولا و آقا می گوید حالا که او را برادر صدا زده حتما اتفاق مهمی افتاده است. در مقاتل نقل شده که امام علیه السلام مثل باز شکاری خود را به برادر رساند، دید برادر چه برادری! دست ها قطع شده و فرقش شکافته است. امام دست به کمر گذاشت و فرمود:

 

 الان کمرم شکست و امیدم ناامید شد.

 

ای دریغا شد امیدم نا امید

 

بی برادر گشتم و قدم خمید

 

رفته از بی دستی ات کارم ز دست

 

از غم مرگ تو پشت من شکست

 

از غم      امام حسین کناربرادرش نشست و سر او را به دامن گرفت. حضرت عباس فرمود : برادر دو خواهش دارم؛ اول، خون از چشم هایم پاک کن تا تو را بار دیگر ببینم. دوم، این که

 

 مرا به خیمه مبرتا که حالتی دارم

 

سکینه آب طلب کرد و شد کباب دلم

 

نشد که قطره ی آبی برای او ببرم


زروی دختر تو من خجالتی دار

 

یا امام حسین، بار دیگر مرا به آن مکان ملائک پاسبان دعوت کن تا بیام و خاک درت را سرمه ی چشمم کنم و بخوانم:

 

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین علیه السلام

 

اکشف کربنا بحق اخیک الحسین علیه السلام



نوشته شده توسط صدیقه سجادی 94/8/1:: 5:39 عصر     |     () نظر