بشارت به خدا پرستان!
بشارت به قرآن دوستان!
بشارت به دوستان روزه گیر!
همان ها که در ماه رمضان -به هر نحو ممکن- می خواهند امر پروردگارشان را سمعاً و طاعتاً عمل کنند.
سالها پیش وقتی در جلسات مادران شرکت می کردم متوجه می شدم که بعضی ها با حَدِّ أَقَلّ مَا یُمکَن که در بساط داشتند در مهمانی الهی شرکت کرده اند و خیلی هم شادمان که خدا راضی است. برای سحری و افطاری فقط به خوردن نان -نعمت عظیم الهی- و آب –گرانسنگ- قانع بودند.
در روزهای گرم، با حرارت بالای 40 درجه، در هر سفره ی افطاری که دعوت می شدند، اول به شکرانه ی روزه، نماز می خواندند و افطاری هرچه بود نگه می داشتند برای سحرشان. چه قدر با حالتِ خوشِ روزه داری، نمازهای روز و شب را می خواندند؛ در حالی که از پا درد و کمر درد نمی توانستند راحت از زمین بلند شوند، و ناله شان جز به درگاه خدا نبود.
مادری می گفت:
از بس با مشقت به فکر کار و زندگی بودم هیچ دردی حس نمی کردم. حالا می فهمم پاهایم درد می کند، کمرم چه قدر مشکل پیدا کرده، سومای چشمم (نور چشمم) کم شده، گردنم با مطالعه درد می گیرد، فشار خونم بالاست، قلبم مشکل پیدا کرده. دکتر می گوید برای کلیه ات باید زیاد آب بخوری. ببخشید سایه تان سنگین است! غذاهای لقمه ای برایم خوب نیست، باید همیشه سوپ بخورم و اِلَی آخَر... وقتی فکر می کنم می گویم: یا ربّ اُ قِزَم من! یادم می آید جوانی و هزاران نعمت رایگان خدادای که اصلا فکرش را هم نمی کردم روزی کم شود. با جسم سالم، قوای جوانی، سر و گردن سالم، دست و پای قوی و چشم پر نور، در روزگار تابستان و بهار، روزه می گرفتم.
خدایا شکرت. مرا ببخش که اصلا حواسم به اعضاء و جوارح قوی و سلامت نبود. هیچ شکرانه ای یادم نمی آمد. حالا یک مرتبه متوجه شدم پایم درد می کند، این پایی که سال ها مرا تحمل کرده و اصلا حواسم نبوده برای این نعمت بزرگ یک بار از خدا تشکر کنم.
دست های قوی؛ هرچه می شستم و بار برمی داشتم انگار نه انگار که این دست من است. کمرم چه قدر قوی بود؛ چه قدر لباس می شستم و جارو می کردم. غذا که درست می کردم هیچ کمردرد نداشتم. در واقع این اعضای سالم را داشتم و غافل از خالق و شکرانه بودم.
حالا در این ماه مبارک دوباره و دوباره نعمت ها برایم تداعی می شود که یادم باشد و شکرانه کنم.
کنون با بار پیری آرزومندم که با شکرانه ی الهی بتوانم -به حَدِّ أَقَلّ مَا یُمکَن- به عیال خدا خدمت کنم.
کراراً به دوستان می گویم تا سلامت هستید سجده به جا آورید، مخصوصا سجده ی شکر برای سجده ای که انجام داده اید. افراد روزه دار را به هر اندازه که ممکن است کمک کنید تا بتوانند روزه بگیرند. هرکس برایش مقدور نیست که افطاری در منزل بدهد، به افراد بی فامیل و تهیدست غذای ساده ای درِ منزلشان بدهد.
خداوند سفره ماه رمضان را برای همه پهن کرده است.
درویش و غنی بنده این خاک درند
آنان که غنی ترند محتاج ترند
دیده و شنیده ایم در ماه رمضان بعضی ها آن قدر در تدارک شکم هستند که تا فردا غروب هم گرسنه نمی شوند. ولی بعضی ها به قول دوستم می گفت: تخم مرغ که می خورم از هشت صبح گرسنه هستم.
دوست دیگرم می گفت: من هر چه بخورم سرم درد می گیرد و تشنه می شوم مگر این که خربزه بخورم تا حالم خوب باشد.
بعضی هم به لطایف الحیل سعی می کنند روزهای ماه رمضان گرسنه نشوند که آن ها هم بسیار نادر اند و ...
در جلسه ی قرآن، مادران با زبان روزه سعی می کنند همه ی دعاهای وارده را بخوانند. شب ها هم کِیف می کنند با دعای افتتاح. وقتی به شب ولادت آقا امام حسن –علیه السلام- می رسند جشن می گیرند.
برنامه ی احیاء ها هر سال در یک منزل است. خدا قبولشان کند. با تمام توان هر دعایی که ممکن است می خوانند از افتتاح تا جوشن کبیر، همراه با قرآن سر گرفتن و سینه زنی. مناجات حضرت علی در مسجد کوفه هم واقعا زنگار از دل می برد. ولی امسال با غربت مسجد کوفه و مسجد سهله چه قدر دلشان می خواهد راه کربلا باز شود و مثل قدیم روضه حضرت رقیه را مداح با سوز و گداز بخواند:
من کیستم دیوانه ی رقیه
مرغ دلم شد خانه رقیه
او شمع و من پروانه رقیه
لبریز شد پیمانه ی رقیه
صبری که گویم شرح ماجرا را:
گفت عمه جان مانند بلبلم من
بی طاقت و صبر و تحملم من
عمه چرا بابا ز در نیامد
از کربلا دیگر خبرنیامد
رفت از کفم صبر و، ظفر نیامد
یا رب اجابت کن تو این دعا را
بگشا به زودی راه کربلا را
کلمات کلیدی: